زن از دادگاه درخواست کرد طلاق همسر خائن و قاتلش را بگيرد

زن از دادگاه درخواست کرد طلاق همسر خائن و قاتلش را بگيرد

همسر اين مرد وقتي راز هولناک شوهرش فاش شد به دادگستري مشهد مراجعه کرده و طلاق خواست.  
وي گفت: با هزار اميد و آرزو راهي خانه بخت شدم اما از همان روز اول شوهرم عصبي بود و دنبال بهانه مي‌گشت تا کتکم بزند.
به هر بدبختي که بود خون دل خوردم و صبر کردم تا اينکه صاحب يک فرزند شديم، فکر مي‌کردم با تولد بچه‌مان اخلاقش عوض خواهد شد اما هر روز که مي‌گذشت  اوضاع بدتر و بدتر مي‌شد.
 حدود سه ماه پيش کاسه صبرم لبريز شد و شکايت کردم، مي‌خواستم او را  با قانون روبه‌رو کنم تا بلکه به سر عقل بيايد اما دو شبانه‌روز بچه‌ام را از من دور کرد و من که تحمل دوري بچه را نداشتم از شکايتم گذشتم و دوباره  به همان جهنمي برگشتم که او برايم ساخته بود.
 از آن روز به بعد زبانش دراز شده بود، در حضور من مي‌نشست و مدام با گوشي تلفن همراهش ور مي‌رفت.  يک روز گوشي‌اش را برداشتم و پيامکي از شماره‌‌اي ناشناس با اين مضمون که «سعيد پول جور کن و دهانم را ببند وگرنه به زنت مي‌گويم چه غلطي کرده‌اي و...» ديدم.
آن روز موضوع را با سعيد مطرح کردم، زير بار نمي‌رفت و حتي مرا مورد حمله شديدي قرار داد. از دست اين کارهايش عذاب مي‌کشيدم و به خودم مي‌گفتم مگر من از زنان ديگر چه کم دارم که شوهرم به من خيانت مي‌کند و تازه اگر خواسته‌اي دارد يا ايرادي در من مي‌بيند چرا مثل آدم حرف دلش را نمي‌گويد و...
چند وقت پيش بود که همسايه‌ها به من خبر دادند وقتي به خانه پدرم مي‌‌روم زني به خانه‌مان رفت و آمد دارد. با شنيدن اين حرف‌ها واقعاً داشتم ديوانه مي‌شدم، او را نفرين مي‌کردم و براي خودم تأسف مي‌خوردم. اين اواخر او خرجي بخور و نميري دستم مي‌داد و ديگر هيچ توجهي به من و بچه‌مان نداشت تا اينکه  دوماه پيش براي شرکت در مراسم عروسي يکي از اقوام به شهرمان رفتيم.
همسرم مي‌گفت خودرو خراب شده و بايد با اتوبوس برويم، او کلافه بود و نمي‌توانست خودش را آرام کند. حتي در مراسم عروسي همه اقوام و آشنايان مي‌گفتند چرا سعيد اين طوري شده و...
در راه برگشت او به گريه افتاد و از من حلاليت خواست. به مشهد که  رسيديم يک تاکسي دربست گرفت و گفت: شما به خانه برويد، من کاري دارم و زود برمي‌گردم. حرکات و رفتارش برايم خيلي عجيب بود، او به خانه برنگشت. روز بعد مأموران کلانتري گلشهر مشهد آمدند، دنبال سعيد مي‌گشتند.
وقتي علت را جويا شدم گفتند شوهرتان زني را داخل خودرويش به قتل رسانده است.  بعد از دستگيري‌اش فهميدم همان زني را کشته که با هم رابطه پنهاني داشتند. سعيد تاوان اشتباهات خودش را به بدترين شکل داد، دلم برايش مي‌سوزد و واقعاً برايش متأسفم. حتي يک بار حاضر نشد بنشيند و با هم چند کلمه حرف بزنيم. غرور و لجبازي و  دنبال هوي و هوس رفتن از او يک قاتل ساخت.