به گزارش ايران، «بيمار ما بميرد بهتر از آن است که خون به او تزريق شود!» اين گفتههاي باورنکردني خانواده زن بارداري است که در يک قدمي مرگ قرار گرفته و کوچکترين ثانيههاي گمشده ميتواند جان وي را به مخاطره بيندازد.در اتفاقي غمانگيز اعضاي خانواده يک زن باردار يکي از روستاهاي چابهار با جلوگيري از تزريق خون و سرم و جلوگيري از ارائه خدمات پزشکي و ايجاد تأخير در فرآيند پزشکي باعث مرگ اين مادر شدند. اعضاي خانواده اين زن اظهار داشته اند در روستايشان رسم است هيچ گاه خون انسان ديگري نبايد در بدن کسي ديگر وجود داشته باشد حتي اگر بيمارشان بميرد.
براساس گفته شاهدان عيني از بيمارستان امام علي(ع) چابهار در هفته گذشته، به دليل زايمان يک زن باردار که بعد از متولد شدن فرزند نيازمند به تزريق خون براي جبران خون از دست رفته بوده است با ممانعت اعضاي خانواده اين بيمار اجازه تزريق خون به اين بيمار داده نميشود و بيمار به دليل تأخير بوجود آمده بعد از انتقال به بيمارستان زاهدان به کام مرگ فرو ميرود. مخالفت اعضاي خانواده اين زن بيمار به حدي بوده است که در برابر درخواست مسئولان براي اجازه تزريق خون و مداواي بيمار و احتمال مرگ حتميبيمار به دليل خون از دست داده اعلام ميکردند که بيمار ما بميرد بهتر از آن است که به او خون تزريق کنيد! ما فرزند را هم نميخواهيم، فقط اجازه دهيد بيمارمان را با خود ببريم.
ظاهراً مادر اين بيمار که خود نيز حضور داشته است اعلام ميکرد، ما خودمان در روستاها بچههاي زيادي به دنيا آورده ايم و اين طور چيزها نياز نبوده است !تماس مسئولان با پدر اين زن باردار نيز نتيجه بخش نبود تا اينکه به ناچار براساس تصميمات اجرايي و دخالت حراست بيمارستان و دور کردن خانواده بيمار از تخت بيمار، تزريق سرم و خون به بيمار پس از حدود 10 ساعت تأخير آغاز ميشود، اما کار از کار گذشته بود و در حقيقت زمان مؤثر براي مداواي بيمار صرف بگو مگو و توجيه اطرافيان بيمار براي اقدامات پزشکي شده بود بهگونهاي که زن باردار به کام مرگ فرو رفت.
دکتر «عبدالعزيز نماشيري» رئيس بيمارستان امام علي(ع) چابهار در اين خصوص به« ايران» گفت: برخي از علائم مريضيها بعد از زايمان ظاهر ميشود و در اين بيمار نيز بعد از زايمان علائم کبد چرب ديده شد که شدت پيشرفت اين بيماري به قدري بوده که تقريباً کبد در حال از کار افتادن بوده است و بايد اقدامات سريع پزشکي انجام ميشد در اين شرايط در هماهنگي با متخصصان فوق گوارش در زاهدان و رزرو تخت، اقدامات براي انتقال بيمار به زاهدان صورت گرفت، اما متأسفانه درنگ اطرافيان اين بيمار و ظاهراً بياعتمادي آنان به پزشکان و شيوه درماني فرصت زماني مناسب را تلف کرده و سرانجام با وجود تمام تلاشهاي پزشک وقتي زن جوان به بيمارستان زاهدان منتقل ميشود به دليل شدت پيشرفت بيماري به خاطر تأخير 10 ساعته درگذشته است.
تحليل شوک: اکنون مادر جان باخته و آرزوي ديدن کودک خود را از دست داده و همچنين اين نوزاد از داشتن مادر محروم شده است. واقعاً درباره اين اتفاق نادر چه ميتوان گفت، چه کسي را بايد مسئول دانست، مرگ اين مادر و محروم شدن فرزندان از داشتن مادر و هزاران سؤال بيپاسخ را چه کسي ياراي پاسخ گفتن دارد.
آيا ميتوان اين استدلال را پذيرفت که خانواده بيمار در هر شرايطي ميتواند بدون رعايت توصيههاي پزشکي و ادامه مداوا از جمله تزريق سرم، خون و... بيمار را مرخص و به محلي ديگر منتقل کنند؟ چگونه است که اگر بيمار در بيمارستان يا اتاق عمل جان ببازد مدعي ميشويم و بازخواست را حق همه ميدانيم، اما در مقابل مرگ بيمار به دليل تصميمات و تأخيرهاي ايجاد شده توسط همراهان نميتوانيم کاري کنيم، آيا اجازه زنده ماندن بيمار فقط در دست پدر، مادر و همسر است؟ آيا امروز کسي ميتواند خانواده اين بيمار را بازخواست کند که چرا جلوي ارائه خدمات پزشکي ضروري را در زمان مناسب گرفتهاند و شايد مسبب اصلي مرگ اين مادر هستند.
نکته حزنبرانگيز در مرگ تلخ مادر اين که خانواده وي پس از مرگ بيمار خود، ناخودآگاه ديگران را مقصر ميدانند و مدعي ميشوند که خدمات خوب نبوده است. جاي تحقيقات علمي، ميداني و پژوهشي درخصوص چرايي وقوع چنين حوادثي خالي است و بايد همپاي تصميمات توسعهاي و زيربنايي براي حوزههاي فرهنگي و اجتماعي و بهبود شرايط کلي جامعه فکر اساسي کرد.