به گزارش ايران، اين جوان 24 ساله ادعا کرده بود همسرش در جريان حمله دزدان نقابدار به خانهاش از پاي درآمده است.
بنابر اين گزارش، ساعت يک بامداد دوشنبه 29 دي ماه سال جاري بود که ساکنان روستايي در منطقه بندپي غربي شهر بابل با شنيدن فريادهاي کمکخواهي همسايه جوانشان سراسيمه از خانههاي خود بيرون دويده و خود را به خانه ويلايي اين مرد رساندند.
آنان با ورود به حياط خانه با مرد همسايه در حالي روبهرو شدند که به شدت خود را مضطرب نشان داده و ادعا ميکرد همسرش مورد حمله مردان نقابدار ناشناس قرار گرفته است. مأموران پليس منطقه که با هماهنگي مرکز پليس 110 بابل از طريق تماس تلفني يکي از همسايهها در جريان ماجرا قرار گرفته بودند به سرعت خود را به محل حادثه رساندند.
آنان با ورود به خانه ويلايي محل حادثه با اظهارات عجيب مرد صاحبخانه درباره چگونگي وقوع حمله قرار گرفتند. اين مرد در حالي که به شدت ترسيده بود و گريه ميکرد با اشاره دست مأموران را داخل خانه و محلي که همسرش هدف حمله قرار گرفته بود، هدايت کرد.
مأموران وقتي وارد خانه ويلايي شدند با به هم ريختگي محوطه داخلي اتاقها روبهرو شدند. آنان پس از ورود به يکي از اتاقها با پيکر نيمهجان زن جوان خانواده در حالي روبهرو شدند که هدف ضربات چاقو قرار گرفته و دچار خونريزي شديدي شده بود.
نيروهاي پليس بلافاصله امدادگران اورژانس را در جريان قرار داده و مقدمات انتقال زن جوان را به بيمارستان فراهم کردند.
در حالي که زن جوان به دليل ضربات کاري که به قسمتهاي مختلف بدنش وارد شده بيحرکت مانده بود و از سوي تيم پزشکي بيمارستان به اتاق عمل انتقال داده شد. تيمي از پزشکان مجرب بيمارستان عمليات احياي نجات زن جوان را آغاز کردند ولي لحظاتي بعد با وجود تلاشهاي انجام گرفته او روي تخت بيمارستان با زندگي وداع کرده و در آغوش مرگ آرام گرفت.
با مرگ اين زن به دستور سرهنگ فقيه فرمانده پليس بابل تجسسهاي پليسي براي رديابي عامل يا عاملان حادثه در دستور کار پليس اين شهر قرار گرفت.
مرد خانواده که شاهد عيني حادثه بود و خود ماجراي حمله به خانهاش را به همسايگانش اطلاع داده بود به مقر پليس انتقال داده شده و در اين باره مورد بازجويي قرار گرفت.
وي در مراحل مقدماتي بازجوييها با اعلام اينکه حالش خوب نيست، ادعا کرد قادر به پاسخگويي به سؤالات مأموران نيست.
بدين ترتيب مأموران با آرام کردن اين مرد و فراهم کردن مقدمات لازم براي تحقيق، پرسش درباره جزئيات ماجرا را آغاز کردند.
اين مرد ادعا کرد : ساعاتي قبل از حادثه با همسرم در يک ميهماني حضور داشتيم. حدود يک بامداد بود که به خانه برگشتيم. همسرم خيلي خسته شده بود به همين دليل هنگامي که من سرگرم پارک کردن خودرو بودم او زودتر داخل خانه ويلايي مان رفت تا دوش بگيرد. دقايقي بعد از پارک کردن خودرو در حال قفل کردن درهاي خودرو و بستن در ورودي خانه مان بودم که ناگهان صداي جيغ همسرم را شنيدم. با احتمال اينکه حادثه اي رخ داده باشد به سرعت خودم را داخل خانه رساندم. در آنجا 4 مرد نقابدار را ديدم که به طرف همسرم حمله کرده و با کارد ضرباتي به او وارد آوردند. آنها وقتي به طرف من حمله کردند من زود به داخل حياط دويده و همسايهها را به کمک خواستم. مهاجمان نيز از ترس دستگيري به سرعت خانه را ترک کرده و در تاريکي شب ناپديد شدند.
مأموران که نسبت به اظهارات مرد خانواده مظنون شده بودند در اين باره به تحقيق پرداخته و متوجه شدند که سناريوي تعريف شده از سوي مرد جوان خيالي بوده و هيچ نشانهاي از وقوع درگيري و حمله به خانه ويلايي در محل حادثه ديده نميشود.
بدين ترتيب مأموران بار ديگر مرد جوان را تحت بازجوييهاي فني و پليس و دقيق قرار دادند.
وي در حالي که به شدت گريه ميکرد وقتي با ارائه دلايل و مستندات از سوي پليس روبهرو شده و دانست که رازش فاش شده است و پليس او را عامل قتل ميداند لب به اعتراف گشوده و پرده از سناريوي ساختگي براي قتل همسرش برداشت.
وي در اين باره به مأموران گفت: در نخستين ازدواجم شکست خورده و مجبور به جدايي از همسر اولم شدم. دوهفته بود که با طاهره زندگي مشترکمان را شروع کرده بوديم. همسرم 30 ساله بود و من تنها 24 سال سن داشتم. ما حرف همديگر را نميفهميديم. اين شرايط باعث شده بود تا درباره بسياري از مسائل تفاهم نداشته باشيم.
اين اواخر اختلافات ما شدت گرفته بود و بر سر هر موضوعي با هم جرو بحث ميکرديم. آن شب در باره موضوعي دچار اختلاف شديم. همسرم حاضر نبود کوتاه بيايد به همين دليل سعي کردم او را ساکت کنم. چاقويي را برداشته و به سمتش رفتم اما او هر لحظه صدايش را بلندتر ميکرد. خيلي عصباني شده بودم در يک لحظه نفهميدم دارم چه کار ميکنم. وقتي به خودم آمدم خون فضاي خانه را رنگين کرده بود و او روي زمين بيحرکت افتاده بود.
مرد همسرکش که به شغل برقکاري مشغول است در ادامه گفت: از کاري که کرده بودم خيلي ناراحت شدم. از طرفي کاملاً ترسيده بودم. در يک لحظه داستان حمله مهاجمان نقابدار به خانه و قتل همسرم به ذهنم خطور کرد. به حياط دويده و همين موضوع را با داد و فرياد به مردم گفتم. فکر ميکردم با اين ترفند قادر خواهم بود تا از مجازات فرار کنم اما دستگير شدم.
با توجه به اين اظهارات به دستور بازپرس ويژه قتل دادسراي عمومي و انقلاب بابل متهم صحنه قتل را در حضور مأموران بازسازي کرده و چگونگي وقوع حادثه را تشريح کرد.
بدين ترتيب تا انجام تحقيقات تکميلي متهم با صدور قرار قانوني در اختيار مأموران آگاهي شهر بابل قرار گرفت.