مرگ هولناک مرد روستايي در دامداري

آخرین اخبار فروشگاه

مرگ هولناک مرد روستايي در دامداري

تاریخ خبر : یکشنبه 12 بهمن 1393
دسته خبر: خبر اجتماعی
بازدید : 91

مرگ هولناک مرد روستايي در دامداري

 

به گزارش جام جم، سروان ميري با صداي زنگ تلفن همراه از خواب بيدار شد. مامور کلانتري پاسگاه 71 تهران بود که از قتل پيرمردي در يکي از روستاهاي اطراف شهر خبر مي داد.
کارآگاه آدرس را گرفت و راهي محل قتل شد، حدود ساعت دو بامداد به روستا رسيد و با کمک يکي از اهالي خود را به محل جنايت رساند.
قتل در يک دامداري رخ داده بود، خودروي گشت پليس و آمبولانس پزشکي قانوني هم آنجا بودند. چند نفر از مردان روستا در محوطه ايستاده بودند، ماموران تشخيص هويت در مقابل در اتاقکي در حال عکسبرداري بودند. رئيس پاسگاه با مشاهده کارآگاه خود را به او رساند و پس از سلام و احوالپرسي گفت: مقتول مرد شصت و نه ساله اي به نام علي است که اهالي او را به نام کربلايي علي مي شناسند. امشب مرد نقابداري وارد دامداري شده و با شليک گلوله او را به قتل رسانده است. در اين زمان پسر مقتول وارد دامداري شده که قاتل با تهديد دست و پاي او را بسته و از محل فرار کرده است.
سرقتي هم انجام شده؟
نه، به نظر مي رسد انگيزه انتقامجويي بوده است.
سروان به محل قتل رفت. مقتول با صورت روي زمين افتاده بود و دکتر سليمي در حال معاينات اوليه بود.
خانواده مقتول بي تابي مي کردند. سروان سراغ حسين را گرفت تا از او تحقيق کند. مامور پاسگاه پسر جواني را نزد کارآگاه آورد. حسين از سروان خواست قاتل پدرش را دستگير کند تا خون پدرش پايمال نشود.
قاتل را شناختي؟
نه صورتش را پوشانده بود، مردي قد بلند و هيکلي بود.
در مورد قتل بگو.
حدود ساعت يازده شب به دامداري آمدم، وقتي وارد شدم پدرم با قاتل درگير بود. ناگهان صداي شليک گلوله آمد و پدرم روي زمين افتاد. خودم را سريع به او رساندم. قاتل سلاحش را به سمت من گرفت و با تهديد مرا به داخل اتاقک برد، دستانم را با طناب بست و گريخت. به سختي دستانم را باز کرده و وقتي بيرون آمدم پدرم جان باخته بود، به روستا رفته و از اهالي کمک خواستم.
پدرت هميشه شب ها اينجا مي ماند؟
نه، شب ها من نگهبان بودم، به اينجا آمدم تا پدرم به خانه برود.
تا حالا از دامداري سرقت شده بود؟
نه اينجا سارق ندارد.
پدرت با اهالي اختلاف نداشت؟
پدرم مرد آرامي بود، همه او را دوست داشتند؛ البته ديروز گوسفندان وارد زمين کشاورزي يکي از اهالي به نام مهدي شده و بر سر اين موضوع با پدرم درگير شد.
سروان پس از تحقيق از حسين پيش دکتر رفت که در حال جمع کردن وسايلش بود.
دکتر چه براي ما داريد؟
اصابت گلوله از پشت به قلب پيرمرد اصابت کرده است. حدود سه ساعت از قتل مي گذرد و به نظر مي رسد گلوله از فاصله اي حدود دو يا سه متري شليک شده است.
کارآگاه نکات دکتر را يادداشت کرد و پيش اهالي رفت. همه از کربلايي و پسرش تعريف مي کردند. حسين به خاطر پدرش ازدواج نکرده بود و حتي از عشقش به دليل مخالفت کربلايي دست کشيده بود.
سروان پس از صحبت با قاضي، دستور بازداشت مهدي را گرفت. نيم ساعت بعد ماموران پاسگاه مرد جوان را دستبند به دست به محل قتل آوردند. با ورود مهدي با آن حالت، بازار شايعه در ميان اهالي گرم شد.
مهدي مردي قوي هيکل با صورت آفتاب سوخته بود. سروان او را به اتاقک برد تا بازجويي از او را آغاز کند.
چرا کربلايي را کشتي؟
مرد روستايي که از شنيدن اين اتهام شوکه شده بود، بريده بريده گفت: من.... قتل... شوخي مي کنيد تا حالا آزارم به مورچه هم نرسيده، چه برسد به قتل.
علت درگيري تو با مقتول چه بود؟
ديروز گوسفندانش به زمين من آمدند و سر اين موضوع درگير شديم؛ درگيري آن قدر مهم نبود که به خاطرش بخواهم قتل انجام دهم.
ساعت 11 شب کجا بودي؟
سر زمين و مشغول آبياري.
شاهدي هم داري؟
آن وقت شب شاهد از کجا بياورم.
سروان در حال بازجويي از متهم بود که رئيس پاسگاه نزد او آمد و گفت: پوکه در فاصله چهار متري محل قتل کشف شده است.
پس از تحقيقات، جسد به پزشکي قانوني منتقل شد. ماموران هم مهدي را به محل قتل بردند تا فردا دوباره بازجويي از او آغاز شود.
صبح سروان وقتي به اداره آمد تحقيقات از مهدي را شروع کرد، اما مرد جوان با تکرار حرف هاي شب قبل مدعي بود بيگناه است. کارآگاه يک بار ديگر پرونده را بررسي کرد و با اشاره به دو دليل قاتل را معرفي کرد.



برچسب ها :مرگ هولناک مرد روستايي در دامداري , مرگ هولناک مرد روستايي در دامداري
محصولات پر فروش

دسته بندی محصولات

بخش همکاران
دسته بندی صفحات
دسته بندی اخبار
بلوک کد اختصاصی