روزنامه ايران نوشت:
ساعت 11 صبح 29 آذرماه سال جاري صداي شليک گلوله سکوت پل شيخفضلاللـه را شکست و جنايتي مسلحانه رقم خورد.رهگذران با شنيدن صداي تيراندازي حيرتزده با صحنهاي هولناک روبهرو شدند، مردي جوان نيمهجان و غرق در خون روي زمين افتاده بود
دقايقي از مخابره اين تيراندازي خونين به پليس 110 نگذشته بود که تيمي از کارآگاهان پاي در صحنه گذاشتند و مرد زخمي را که از ناحيه پهلو هدف گلوله قرار گرفته بود، به نزديکترين بيمارستان رساندند.
همزمان مأموران در حلقه تماشاچيان دست به تحقيقات ميداني زدند و پي بردند مرد زخمي خود را از يک خودروي سفيدرنگ که با سرعت سرسامآور در حال حرکت بود، به بيرون پرتاب کرده و همزمان يک مرد که در صندلي عقب خودرو نشسته بود به سمت اين او شليک کرده است.
باتوجه به اين اقدام مسلحانه، با دستور بازپرس نصرتي از شعبه اول دادسراي ناحيه 34 تهران تيمي از مأموران اداره يکم پليس آگاهي مأموريت يافتند به رازگشايي دست بزنند. وقتي همسر مرد زخمي تحت تحقيق قرار گرفت به کارآگاهان گفت: شوهرم چند روز پيش براي خريد يک خودروي سفيدرنگ با مردي به نام تقي وارد معامله شده بود، روز حادثه براي بستن قرارداد با اين مرد خانه را ترک کرد و ديگر به خانه نيامد تا اينکه از طريق مأموران پليس باخبر شدم همسرم هدف گلوله قرار گرفته و در بيمارستان بستري است.
همين سرنخ کافي بود تا کارآگاهان پليس در يک قدمي تبهکاران تيرانداز قرار بگيرند. اين در حالي بود که مرد زخمي به کما فرو رفته و در بخش مراقبتهاي ويژه بستري بود و تلاش براي نجات جان وي ادامه داشت.
سرانجام با گذشت 10 شبانهروز مرد زخمي که با مرگ در جدال بود، از کما خارج شد و پس از بهبودي به کارآگاهان پليس گفت: حسابدار نمايشگاه بينالمللي تهران هستم، روز 28 آذرماه سالجاري براي خريد خودرو به پارک چيتگر رفتم و در آنجا خيلي اتفاقي با دو برادر که قصد فروش خودرويشان را داشتند آشنا شدم و قرار شد خودرو را در ازاي پرداخت 13 ميليون تومان بخرم. از آنجا که خودرو به نام پدرشان بود دو برادر گفتند وکالتي خودرو را به من ميفروشند و فردا پدرشان براي بستن قرارداد به محضر خواهد آمد.
بدين ترتيب روز 29 آذرماه براي بستن قرارداد سوار خودروي اين دو برادر که مهدي و مهران نام دارند، شدم.
به اصرار مهدي من در صندلي جلو نشستم و او خودش در صندلي عقب نشست، سپس به سمت محضر حرکت کرديم.
مهران که سرگرم رانندگي بود در مسير شروع به صحبت کرد از آنجا که بالشتک سرنشين جلو را برداشته بودند تصورم اين بود که آنان نميخواهند بالشتک را به من بدهند و از آنان پرسيدم چرا بالشتک نيست که مهدي گفت: در صندلي عقب است و آن را هم تحويلم خواهند داد. در حالي که سرگرم صحبت بوديم ناگهان مهدي از عقب سيمي را دور گردنم انداخت و محکم کشيد، فهميدم اين دو برادر قصد کشتن مرا دارند. با تلاش زياد مانع گره خوردن سيم به دور گردنم شدم چرا که ميدانستم هدف آنان کشتن من است، در حالي که خودرو با سرعت زيادي حرکت ميکرد، تصميم گرفتم براي نجات جانم از خودرو بيرون بپرم. بلافاصله در را باز کرده و خودم را بيرون انداختم، وقتي زمين افتادم همزمان احساس سوزش شديدي در پهلويم کردم وقتي دستم را سمت پهلويم بردم متوجه شدم زخمي شدهام. کارآگاهان که خود را در برابر يک باند مسلح ديدند خيلي زود پدر خانواده را شناسايي کردند و پس از دستگيري وي با دو پسرش قراري گذاشته شد و پليس توانست همه آنها را به دام اندازد.
پدر اين دو تبهکار در بازجوييها منکر هرگونه جرمي شد و گفت: از نقشه پسرانم بياطلاع بودم، من در دفترخانه منتظر آنان و خريدار بودم تا سند را به نام خريدار بزنم که ديدم نيامدند و بعد شنيدم خريدار منصرف شده است. از سوي ديگر دو برادر تبهکار در بازجوييها به اين اقدام هولناک اعتراف کردند و گفتند تسليم وسوسه شدهاند. مهدي که تيرانداز اين حادثه بود در بازجوييها گفت: مدتي پيش يک کلت کمري از غرب کشور خريدم و روز حادثه اصلاً نقشه سرقت نداشتم، اما نميدانم ناگهان چه شد که نقشه سرقت پولهاي مرد خريدار به ذهنم رسيد.
سيم مفتولي را دور گردنش انداختم، وقتي او از خودرو بيرون پريد از ترس اينکه لو نرويم به سمتش شليک کردم که يک گلوله به وي خورد و گلوله دوم گير کرد و شليک نشد.
وي ادامه داد: بشدت پشيمانم، باور کنيد تاکنون هيچ جرمي مرتکب نشدهام.
مهران نيز در اعترافاتش گفت: از نقشه برادرم بيخبر بودم و نميدانستم قصد کشتن مرد خريدار را دارد.
با اعترافهاي اين دو برادر، بازپرس پرونده آنها را براي تحقيقات تکميلي و رازگشايي از ديگر اقدامات مسلحانه احتمالي در اختيار کارآگاهان قرار داد.