بهانه زن براي جدايي از شوهر

بهانه زن براي جدايي از شوهر

به گزارش جام جم، مريم پس از اين‌که وارد شعبه 268 دادگاه خانواده مي‌شود برگه‌اي را به قاضي مي‌دهد و روي نيمکت مي‌نشيند.
پشت سر او مرد جواني وارد شعبه مي شود و در کنار همسرش مي نشيند. قاضي پس از بررسي پرونده اين زوج از آنها مي پرسد دليل درخواست طلاقشان چيست. مرد جوان رشته کلام را در دست مي گيرد و مي گويد: آقاي قاضي همسرم مرا ديوانه کرده است. او اصرار مي کند که بايد نصف حقوقم را هر ماه به او بدهم. هرچه به او مي گويم چرا بايد اين کار را بکنم حرفي نمي زند و فقط مي گويد بايد حقوقت را به من بدهي. به او مي گويم هرچه بخواهي در اختيارت مي گذارم و هر وقت هم پول خواستي به تو مي دهم. ولي باز هم فايده اي ندارد و هر وقت سر ماه مي شود شروع به جنگيدن مي کند که بايد نصف حقوقت را به من بدهي.
به خدا آقاي قاضي زندگي ما هر ماه به ميدان جنگ تبديل مي شود. حقوق من خيلي زياد است و لزومي ندارد که هر ماه نصف حقوقم را به همسرم بدهم. از جنگيدن با او هم خسته شدم. دعوا و درگيري ما سر اين موضوع آن قدر بالا گرفت که هر دويمان تصميم به جدايي گرفتيم.
در اين لحظه زن رشته کلام را در دست مي گيرد و مي گويد: آقاي قاضي اين حق من است که بخواهم همسرم نصف حقوقش را به من بدهد. من دوست ندارم از شوهرم پول تو جيبي بگيرم و هر بار به پول نياز داشتم دستم را جلوي او دراز کنم. مي خواهم همه چيز نصف نصف باشد تا هيچ کدام با هم دعوايمان نشود. اما شوهرم خسيس بازي در مي آورد و اجازه نمي دهد نصف حقوقش را من براي خودم بردارم. به او مي گويم اگر نصف حقوقش را به من بدهد ديگر از او پول نمي خواهم و هر خريدي داشته باشم با پول هاي خودم انجام مي دهم. ولي کيارش پايش را در يک کفش کرده و سر اين موضوع بي اهميت بار ها با من دعوا و جنگ و جدل کرده است. ولي آقاي قاضي، من از حرف خودم کوتاه نمي آيم و مي خواهم نصف حقوق شوهرم براي من باشد. اگر اين چنين نباشد دوست ندارم با او زندگي کنم.
وقتي حرف هاي اين زوج به پايان مي رسد قاضي دليل آنها براي طلاق را کافي نمي داند و سعي مي کند اين زوج را از جدايي منصرف کند. در نهايت زوج جوان نيز پس از اصرارهاي قاضي سعي مي کنند بيشتر در مورد طلاق فکر کنند تا شايد از اين کار منصرف شوند. بنابراين رسيدگي به اين پرونده به جلسه بعد موکول مي شود.