روزنامه ايران نوشت:
از ساعت 13 و 40 دقيقه ظهر دوشنبه 20 بهمنماه سالجاري وقتي مأموران آتشنشاني تهران در جريان انفجار در دو واحد آپارتماني يک ساختمان در محله سنگ دوقلوي خيابان گلابدره تجريش قرار گرفتند کسي تصور نميکرد سرنوشت شومي براي اعضاي خانوادهاي رخ داده باشد.
آتشنشانان در صحنه انفجار وقتي داخل دو واحد آپارتماني در طبقه اول رفتند از ديدن صحنه قتل شوکه شدند تا جايي که ابتدا تصور کردند پسر بچه هفت ساله زنده است و يکي از آتشنشانان جسد وي را در آغوش گرفته و به بيرون انتقال داد اما با ديدن خونريزي آن سريع به ساختمان بازگشت و جسد پسرک را سر جايش گذاشت.
دقايقي نگذشته بود که بازپرس حسينپور و تيمي از اداره ويژه قتل پليس آگاهي خود را به قتلگاه رساندند و ديدند «حليمه کلانتر» و نوه 7 ساله او به نام عليرضا محروي خوشخط با ضربات چاقو در خانه خودش کشته شدهاند و در چند قدمي وي و در واحد روبه روي آپارتمان وي عروس 28 سالهاش به نام مينا يازرلو با سيم تلفن خفه شده است.
کارشناسان آتشنشاني عنوان کردند که انفجار ناشي از باز گذاشته شدن عمدي فلکه گاز شهري بوده است و همين کافي بود تا تيم پليسي و قضايي به اين نتيجه برسند که عامل يا عاملان جنايت پس از اجراي توطئه شوم خود به عمد شيرهاي گاز را باز گذاشتهاند تا با آتشسوزي و انفجار ردپايي از خودشان برجاي نگذارند.
کارآگاهان در صحنه جنايت به بررسي درهاي ورودي دو آپارتمان مادر شوهر و عروس دست زدند و متوجه شدند هيچ شکستگياي روي قفلهاي در وجود نداشته است که البته در روز روشن و در يک مجتمع مسکوني بعيد بهنظر ميرسيد که عاملان جنايت اقدام به شکستن درها کرده و هيچ سر و صدايي به وجود نيايد و از سوي ديگر مشخص شد که براي تردد آسان نوه خانواده در خانه مادربزرگ هميشه نيمهباز بوده و روي قفل در خانه عروس نيز هميشه کليد قرار داشت تا عليرضا مشکلي در اين تردد نداشته باشد.
هيچکدام از همسايههاي اين قربانيان صداي درگيري نشنيده بودند که همه اين يافتهها دو فرضيه را پيش روي کارآگاهان قرار داد.
فرضيه نخست
کارآگاهان در نخستين فرضيه بر اين باور هستند که عامل يا عاملان قتل با قربانيان آشنا بودهاند و در نقش ميهمان به درخانه آنان رفته و با ورود به آنجا مادر شوهر، عروس و نوهاش را غافلگير کردهاند و با انگيزه مرموزي آنها را کشتهاند.
دومين فرضيه
در دومين فرضيه به نظر ميرسد با توجه به اينکه تحقيقات ميداني پليسي نشان ميدهد بيشتر اوقات در ساختمان بهخاطر خرابي افاف باز بوده است، عامل يا عاملان جنايت براحتي وارد ساختمان شده و با اطلاع از اينکه درهاي طبقه اول متعلق به مادرشوهر و عروس هميشه باز هستند توانستهاند وارد قتلگاه شوند.
تيم قضايي و پليسي در هر دو فرضيه احتمال ميدهند که قاتلان بيش از يک نفر باشند و همزمان با ورود به خانه مادرشوهر و عروس آنها را کشته و چون تا زمان بازگشت نوه خردسال در صحنه قتل حضور داشتند وقتي اين پسربچه از سرويس مدرسه پياده شده و به خانه مادربزرگ رفته وي را نيز در همان لباس مدرسه غافلگير کرده و به قتل رساندهاند.
اين تصور قوت بيشتري دارد چرا که نحوه جنايات متفاوت است، عروس با سيم تلفن خفه شده و مادر و کودک با چاقو از پاي درآمدهاند که همين نشان ميدهد دو قاتل ميتوانستند با روشهاي متفاوت دست به اين جنايت تلخ زده باشند يا اينکه قاتل ابتدا سراغ عروس رفته و پس از قتل خاموش وي وارد خانه مادرشوهرش شده و پس از قتل اين زن وقتي پسربچه از مدرسه بازگشته در اقدامي بيرحمانه وي را نيز از پاي درآورده
است.
يکي از همسايهها در اينخصوص گفته که هميشه حليمه در زمان بازگشت نوهاش وي را از سرويس تحويل ميگرفت و آن روز چون او را نديده عليرضا را تا در خانه مادربزرگش که نيمهباز بود همراهي کرده و ديده با ورود پسربچه به داخل خانه دربسته شده است.
انگيزه پرابهام
کارآگاهان با تحقيق از خانواده قربانيان و بازرسي از محل سه جنايت با انگيزهاي پر ابهام روبهرو شدهاند چرا که به نظر ميرسد عاملان قتل سرقت آنچنانياي نکردهاند، از اين رو تيم تحقيق به تجسس در زمينه خصومتهاي شخصي، اختلافهاي شديد يا سرقت مدارک خاصي دست زدهاست تا با شناسايي انگيزه گام مهمي براي رديابي عاملان جنايت بردارد.